متنی زیبا از پرفسور سمیعی
محله ما یک رفتگر دارد صبح که با ماشین از درب خانه خارج میشوم سلامی گرم میکند
ومن هم از ماشین پیاده میشوم و دستی محترمانه به او میدهم حال و احوالم را می پرسد
و مشغول کارش میشود همسایه طبقه زیرین ما نیز دکتر جراح است گاهی اوقات که درون
آسانسور می بینمش سلامی می کنم و او فقط سرش را تکان میدهد و درب آسانسور باز
نشده برای بیرون رفتن خیز می کند به شخصه اگر روزی برای زنده ماندن نیازمند
نیازمند این دکتر شوم جارو زدن سنگ قبرم به دست آن رفتگر بشدت لذت بخش تر
از طبابت آن دکتر برای ادامه حیاتم است
:: برچسبها:
حافظ ,
|